عنوان این پست قرار بود !good kisser باشه، قرار بود دربارهی احوال خوب بنویسم،دربارهی حس خوشبختی و عشق و اینا و البته درس شاید، الان دیگه فاز عوض شد.یه چند وقتیه خیلی این قضیه تو ذهنمه که «دوست داشتنهای مشروط» چقدر میتونن باطل باشن. مشروط به هرچیزی. هر عشقی که اجباری توش باشه، هر عشقی که تماماً با دل نرفتی طرفش و مجبور بودی. یه حسی که نوادهی یه آخـ×ـود به خدا میتونه داشته باشه. حسی که توی خانواده هست لاجرم. وقتی تو توی یه خانوادهای متولد میشی، صرفا بخاطر اینکه بچهشونی دوست داشته میشی. از همون لحظه که به دنیا میای با اینکه ۱۰۰٪ بیفایدهای و هیچگونه برتری شخصیتی یا نقطهی ممتازی در وجودت نداری و فقط یه چیز فسقلیِ شاید بامزهای. طی سالهای بعد هم به همون دلیلِ فرزند بودن دوست داشته میشی حتی اگر هیچگونه موفقیتی نداشته باشی تو زندگیت و فقط یه انگل مصرفکننده باشی. خیلی وقته فکر میکنم به این قضیه؟ چرا خب؟ آیا واقعا با ارزشه این؟ ما والدینمونو چرا دوست داریم؟ نمیشه گفت واسه زحمتی که برامون میکشن، چون خواهر یا برادرمونم دوست داریم بدون اینکه زحمتی بکشن واسمون. اینم دلیلش همونه احتمالا، ه,خانواده چیست؟,خانواده چيست,مدیریت خانواده چیست ...ادامه مطلب