The

ساخت وبلاگ
امروز رفتم فرزندو دیدم. بعد از نمیدونم چند روز. دو هفته؟اول که قایم شده بود و اصلاً نمیومد بیرون. حتی به مالت واکنشی نداد. قبل از اینکه برم ببینمش فکر میکردم که خب حالا دیگه قرار نیس خیلی رمنس احساسی The...ادامه مطلب
ما را در سایت The دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cthesh0 بازدید : 3 تاريخ : دوشنبه 6 خرداد 1398 ساعت: 10:44

یکشنبه 4 فروردین 1398 ساعت 19:07 The...ادامه مطلب
ما را در سایت The دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cthesh0 بازدید : 7 تاريخ : چهارشنبه 7 فروردين 1398 ساعت: 12:20

چهارشنبه 7 فروردین 1398 ساعت The...ادامه مطلب
ما را در سایت The دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cthesh0 بازدید : 14 تاريخ : چهارشنبه 7 فروردين 1398 ساعت: 12:20

دوشنبه 13 اسفند 1397 ساعت 02:43 The...ادامه مطلب
ما را در سایت The دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cthesh0 بازدید : 6 تاريخ : پنجشنبه 16 اسفند 1397 ساعت: 7:45

سه‌شنبه 14 اسفند 1397 ساعت 22:15 The...ادامه مطلب
ما را در سایت The دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cthesh0 بازدید : 15 تاريخ : پنجشنبه 16 اسفند 1397 ساعت: 7:45

سه‌شنبه 20 آذر 1397 ساعت 09:54 اون ک The...ادامه مطلب
ما را در سایت The دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cthesh0 بازدید : 9 تاريخ : پنجشنبه 22 آذر 1397 ساعت: 12:09

نوترون, خیلی غمگینه. شاید خیلی بیشتر از من. فقط گریه نمیکنه. من غمگینم و من گریه میکنم و من حرف نمیزنم چون دیگه فرزند,و نمی‌بینم.

نوترون غمگینه چون من غمگینم و من گریه میکنم و من حرف نمیزنم و برنامه‌های تولدم اینجوری خراب شد و چون دیگه فرزندو نمی‌بینه.

The...
ما را در سایت The دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cthesh0 بازدید : 22 تاريخ : پنجشنبه 22 آذر 1397 ساعت: 12:09

بعد از ورود به کلینیک و مواجه شدن با حقیقت، حالم از اینکه در آینده قراره تمام زندگیم معطوف به این چیزا باشه بهم خورد.

حتی از توی جمع افرادی مثه اساتیدمون بودن. از وارد این جامعه‌ی کـ.سخل شدن. هنوز راهی هست برای بیرون کشیدن خودم از این ورطه. نمیتونم اینجا بمونم. نمیتونم این فضای خاله بازی رو تحمل کنم.

نوشتم که یادم باشه. به تاریخ پاییز 97، من یه بار دیگه امیدوار شدم که حقیقتِ جمله‌ای که اول اون دفترچه سیاهم نوشتم، عملی شه. امیدوار.

The...
ما را در سایت The دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cthesh0 بازدید : 9 تاريخ : سه شنبه 20 آذر 1397 ساعت: 9:41

دو جلسه‌س رفتم کلاس پیانو؛ نگرانم دستام خراب نشه. خدایا عظمتتو شکر.

+ این مدت چار پنج تا امتحان میان‌ترم دادم که یکی از یکی بدتر شدن. خیلی افسرده بودم و این داستانا. دارم برای اولین بار تو عمرم، سه روز قبل از امتحان بعدی، مبحثو تموم میکنم از ترس:))))))))

جایزه‌ی شاگرد اولی دارن بهم میدن انگار واسه روز دانشجو، (یسسسس)، 200تومن ایناس! واقعا خرج زندگیم ببینین چجوری داره درمیاد:))) بازم ابعادتو شکر خدا:)))

The...
ما را در سایت The دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cthesh0 بازدید : 14 تاريخ : شنبه 17 آذر 1397 ساعت: 23:37

دیروز رفتیم تشک بخریم واسه خودمونکه بذاریم  تو اتاق نوترون، بعد فروشندهه فک میکرد ما زن و شوهریم:)))) پرسید واسه خودتون میخواین؟ گفتیم آره، بعد مثلا میگف اگه فلانقدری بخواین یکم کوچیکه دیگه باید خیلی مهربانانه خواب,ید:))) بعدم پرسید تخت نمیخواین؟ نوترونم در ثانیه جواب داد نه تختو دادیم یکی از آشناها واسمون بسازه:)))))

تهشم من دیگه خیییلی خندم گرفته بود, داشتیم میومدیم پایین از پله‌های مغازه، به زور جلوی خودمو گرفته بودم، اون جلو راه میرفت، پایین پله‌ها برگشت گفت چطوری عیال؟:)))))

The...
ما را در سایت The دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cthesh0 بازدید : 9 تاريخ : دوشنبه 12 آذر 1397 ساعت: 1:21